پرش ناوبری
  • |

هفت شخصیت برتر زن در بازی‌های خارجی - مجله تخصصی بازی بان

صفحه اصلی / بلاگ / هفت شخصیت برتر زن در بازی‌های خارجی/

هفت شخصیت برتر زن در بازی‌های خارجی

زمان مطالعه: ۹ دقیقه

کاراکترهای زنی که می‌شود با داستان آن‌ها در دنیای گیم همراه شد

نویسنده: صابر سبحانی

بازی‌بان – شماره هفتم و هشتم/ آذر و دی ۹۷
@bazibaan

کاراکترهای زن بسیاری در بازی‌های خارجی وجود دارد. تعدادی از آن‌ها مردانی هستند در کالبد زنانه و تعدادی هم از دید ظاهری و رفتاری برای میل جنسی مخاطب ساخته و پرداخته می​شوند. در این بین، تعدادی شخصیت زن وجود دارند که شاید بتوان آن​ها را از سایرین بخاطر زن بودنشان، جدا کرد. یعنی اینکه آن‌ها شخصیت‌هایی هستند که نه ابزاری برای جذب مخاطب، که شخصیتی هستند که می​توان آن‌ها را بازی کرد و با داستان آن​ها آشنا شد. هرچند تمام این شخصیت‌ها چه بسا زیر نظر نویسندگان غربی شخصیت‌پردازی شده​اند، اما نقاط اشتراکی بین انسان​ها وجود دارد که جامعه به جامعه مشترک است. شاید بتوان در این ۷ کاراکتر، تنوع شخصیتی​ای را احساس کرد که برای ساخت کاراکتر خانم، مفید واقع بشود.

شخصیت‌هایی که در زیر به آن‌ها اشاره می​شود، بجز آخرین شخصیت، از شخصیت‌های برگزیده منتقدان خارجی است و نگارنده با بررسی، این شخصیت​ها را انتخاب کرده است. فارغ از اینکه بازی‌های خارجی، خارجی هستند و شخصیت‌ها حاصل تفکر جمع عوامل سازنده، می​توان به این هفت شخصیت نگاهی انداخت.

همانطور که اشاره شد، شخصیت‌های زن دیگری هم وجود دارند که البته ممکن است یک جنگجوی ماشین کشتار، وسیله​ای برای شکل دادن موضوع داستان، ابزاری برای شهوت، یا یک شیزوفرنی روانی باشند. هفت شخصیت، آماندا ریپلی، گلادوس، ایلوی، اِلی، کلمنتین، الکس ونس و اورورا هستند.

Amanda Ripley-Alein: Isolation

آماندا ریپلی یک زن محقق فضانورد است که در سفر فضایی خودش با اتفاقاتی روبرو می‌شود که اصلاً انتظارش را نداشته است. موجودات فضایی همه را می​کشند و او باید راه فراری برای خودش و همکارانش پیدا کند.

این بازی با نام بیگانه: جداسازی، چیزهای زیادی از شما بعنوان کاراکتر اصلی نمی​خواهد. اول، نترس باشید. دوم، ناامید نشوید. سوم، با مهارت خودتان با ابزار سر و کله بزنید و از وسایلی که دارید و مکان‌های تعبیه شده در بازی برای پنهان ماندن از دید موجودات مهلک فضایی، استفاده کنید. پنجم، از ابزار جنگی هم استفاده بکنید. ششم، با موقعیتی که پیش آمده، کنار بیایید و یک زن با هوش، مهندسی ماهر، شجاع و فداکار باشید.

آماندا زنی تنها و متکی بر خود است که هوشمندانه سعی می​کند با پنهان شدن از دید موجودات ترسناک، امن​ترین مسیر را برای حل معماها طی بکند. او یک شخصیت برتر و قهرمان تلقی می​شود. اگر بددهنی بعضی شخصیت‌های بازی خارجی را نادیده بگیریم، آماندا یکی از شخصیت‌هایی است که در بدترین شرایط، برای نجات خود و همکارانش دست به فداکاری اجباری زده و سعی می​کند در موقعیتی بحرانی، خودش را متمرکز نگه دارد و ناامید نشود و هدف‌هایی که برایش تعیین می‌شود را انجام بدهد. این خصوصیت شاید برگرفته از این است که بعضی از زنان در دنیای واقعیت، هرچند از جنس لطیف هستند، اما در برخی شرایط، بجا، قدرتمندانه و نترس رفتار می​کنند؛ یعنی از بعضی مردها، مردتر هستند.

GlaDos-Portal2

اگرچه شل، شخصیت قهرمان بازی پرتال است اما شخصیت مورد نظر ما شخص دیگری، یعنی گلادوس، ربات مؤنث بازی است. او که ربات است، که توسط یک دانشمند در حال مرگ برای یک شرکت آزمایشگاهی خلق می‌شود، اما به مرور زمان، دانشمندان شرکت، کنترل او را از دست می​دهند و او شروع به کشتار دانشمندان می​کند. سپس این جنون ربات، توسط دانشمندان کنترل می‌شود اما او که مدعی خوب شدن است، بعد از مدتی، با برنامه‌ریزی قبلی شروع به کشتن مجدد دانشمندان و بچه‌های آن‌ها می​کند. سپس، تحت تأثیر صحبت‌های یک دانشمند تصمیم می​گیرد به شکل غافلگیرانه از نمونه‌ها بعنوان تست در اتاق‌های آزمایشگاه استفاده کند. او به مرحله‌ای می​رسد که کنترل شرکت را به دست می​گیرد. در سری بعد بازی، این ربات نفرت‌انگیز، خودش اسیر یک ربات دیگر می‌شود و با توسری خوردن و تحقیر و شکست از آن ربات، به خودش آمده و در پایان به شل کمک می​کند تا از این آزمایشگاه فرار کند و ربات بدجنس را نابود می​کند و به این ترتیب به یک ربات دوست داشتنی در نظر مخاطب تبدیل می​شود.

گیم پلی بازی پورتال (درگاه)، به این شکل است که بازیکن در نقش شل، باید با استفاده از یک سلاح مخصوص و ابزارهای دیگر، به حل معماها بپردازد. به این ترتیب که هر شلیک منجر به ایجاد یک درگاه می‌شود که به درگاه دیگری ختم می​شود.

بازیکن از ابتدای بازی درگاه، به حل معماهای طرح شده توسط گلادوس می​پردازد و در طول کل بازی با او، صحبت‌های او، طعنه​های او همراه است. رباتی که توسط یک مرد ساخته شده و صدای یک خانم را دارد و از کنترل انسان‌ها خارج می‌شود و بعد این ربات باهوش تصمیم می​گیرد قدرت همه چیز را بدست بگیرد و برای اینکار به کشتن انسان‌ها اقدام می​کند و از یک ربات ساده و طعنه‌زن و نسبتاً دوست‌داشتنی به یک دشمن درجه یک و تنفرآمیز تبدیل می​شود. اما در انتها وقتی خودش اسیر یک ربات دیگر می​شود، و به مرور به خودش می​آید، مجدداً تصمیم به کمک کردن به انسان می​کند و به این ترتیب از یک دشمن، به یک ربات دوست داشتنی تبدیل می​شود.

شاید بخشی از شخصیت گلادوس، مثل تعدادی از خانم​ها در دنیای واقعی و در طول تاریخ است، که برای بی​همتا بودن و بدست آوردن قدرت، از بعضی مردها هم خطرناک‌تر می​شوند!

Aloy-Horizon: Zero Dawn

ایلوی در منطقه پساآخرالزمانی، بدنبال این ماجراست که چرا در کودکی بعنوان یک تبعیدی متولد شده و مادرش چه کسی است. داستان او از دوران کودکی روایت می‌شود تا بتوانید با او هم حسی کنید و در پیدا کردن گذشته و البته تبدیل شدن او به یک قهرمان زن در سن جوانی، راضی بشوید.

در بازی هورایزن زیرو داون، بازیکن باید در نقش یک شخصیت با موهای قرمز، در آینده‌ای که توسط رباتهای جنگنده، احاطه شده است به مبارزه با نقشه و پنهان کاری و یا نبرد مستقیم بپردازد. چیزی که این بازی را و شخصیت آن را مهم می​کند، محیط باز بودن بازی و وجود قبیله‌های مختلف و داستانی مرتبط میان این قبیله‌هاست. وقتی ایلوی بدنبال گذشته خودش است اما ماجراهایی درحال وقوع است که فقط او از بین قبیله خودش می‌تواند با آن مقابله کند، پس شخصیت اول، رسماً از همان اوایل بازی یک قهرمان تداعی شده است.

مجدداً در این‌جا با یک زن طرف هستیم، که باید به کسی تکیه کند چرا که خانواده‌ای ندارد. بهرحال او یک زن جنگنجو است که از توانایی‌های مبارزه برخوردار است. دنیای اطراف او پر از دشمن شامل ربات‌ها و آدمهاست و گذشته او نامعلوم است. یک دختر تبعیدی که کودکی خودش را در جایی گذرانده که به او به چشم یک تبعیدی نگاه می​کند. در دنیایی زندگی می​کند که قبیله​های گوناگون قوانین مختلف خود را دارند، همچنین اعتقادات خود را دارند. ایلوی، به دلیل تبعید شدن، جنجگو، مستقل و ماجراجو شده است. اما بعد از بدست آوردن یک ابزار استثنایی، که می​تواند فضای اطراف را اسکن کند و اطلاعات خوبی بدست ایلوی بدهد و کارهای اینچنینی، بمرور زمان با کمک به مردم در پساآخرالزمان مورد احترام همه قرار می​گیرد. زمانیکه ربات‌ها آنقدر تکثیر یافته‌اند که به دشمن انسان‌ها تبدیل شده‌اند.

او نماد یک زن متکی بر خود است که البته شرایط زندگی، این موقعیت را برای او فراهم کرده است. شخصیت جوان که با استفاده از کمک یک آموزگار مهربان و بدست آوردن یک وسیله استثنایی، به یک قهرمان زن و مورد احترام مردم تبدیل می​شود که پرده از اسرار بدبختی مردم برمی‌دارد. همچنین در انتها مشخص می‌شود که یک خانم جوان استثنایی است که از بدو تولد، برای کمک به دیگران به دنیا آورده شده است اما بخاطر اعتقادات خرافی، مورد تبعید مردم قرار گرفته بوده، بجز یک نفر که از او به نیکی یاد می​کرده ​است. همچنین شخصیتی، شاید پیش از آنکه بیانگر یک شخصیت واقعی در دنیای امروز باشد، یک شخصیت خیالی برای پیشبرد داستان احتمالاً مهم، از دید نویسندگان بازی، قرار گرفته است و اما از بس بُعد قهرمانانه دارد، یک انسان ایده‌آل از دید جنگجویی باهوش و ماهر اما خانم، قلمداد می‌شود که مورد توجه برخی منتقدین قرار گرفته است.

Ellie-The Last of Us

در بازی آخرینِ ما، که یک بازی سوم شخص است، بازیکن باید ازخودش (با نام جوئل) و یک دختر به نام اِلی محافظت کند و مراحل مختلف را به همین گونه طی کند. مثلاً اِلی را درحالیکه سوار یک تکه چوب است از روی رودخانه عبور بدهد. از او دربرابر حمله انسان‌های دیگر محافظت کند و … . در این شرایط آن‌چیزی که اهمیت پیدا می​کند رابطه پدر و فرزندی یا احساس مسئولیت همراه با رابطه عمیق عاطفی است. اِلی به همین دلیل یکی از شخصیت‌های خانم است که در این لیست قرار می​گیرد. دخترکی که نیاز به مراقبت دارد اما در طول کل بازی همراه شخصیت اصلی است. اِلی، یک دختر عادی است که گاهی ناراحت می‌شود و گاهی شوخی می​کند. اما شرایط دنیا تغییر کرده و او نیاز به کمک دارد. دیالوگ‌های بازی و صحنه‌ها و گیم پلی طوری ترتیب داده شده‌اند که بازیکن با‌ شخصیت همراه، یعنی اِلی ارتباط درگیرکننده‌ای پیدا می​کند. در طول بازی که بازیکن کنترل اِلی را بدست می​گیرد بیش از پیش به ضعف این دختر دربرابر اتفاقات رخ داده پی می​برد و … . مثلاً در یک قسمت که بازیکن اِلی را کنترل می​کند باید از دست یک آدم‌کش پنهان بشود و از این سو به آن سو برود. یک شخصیت درگیرکننده و همراه و از دیدی کاربردی (و نه سربار) و با عاطفه و درعین حال خشن برای دفاع از دوست، خلاصه یک شخصیت که از آن بعنوان یک دختر خانم عادی یاد می​شود تا یادآوری کند که در دنیای واقعی هم، دخترها نیاز به مراقبت دارند و نه تنها سربار جامعه نیستند که  شیرینی زندگی و کمک یار زندگی هستند.

Clementine-The Walking Dead

یک دختر کوچک، ۸ ساله و بی پناه که از پدر و مادرش خبری نیست. کل دنیا را زامبی​ها گرفته​اند و حالا وقتش است که از این دختر دفاع کنید. با اینکه این بازی شخصیت‌های زیادی داشته است اما کل داستان بازی حول این شخصیت کوچک می​گذرد. در اصل، او کسی است که در سری​های اول بازی باید از او مراقبت کرد و در سری​های بعدی او را بازی کرد. کلمنتین، حالا درغیاب والدین باید در میان یک گروه، سعی کند از دست زامبی‌ها فرار کند، به این ترتیب شما را مجبور می​کند تا بارها بخاطر او زامبی‌ها را بکشید. او فردی زیرک است، در آن شرایطی که هرکس برای زنده ماندن خودش تلاش می​کند، این دختر کوچک به دیگران کمک می​کند. گاهی تصمیم‌گیری می​کند و خودش فردی را به قتل می​رساند. فراموش نکنیم این بازی براساس نوشته نویسنده‌ای غربی ساخته شده پس درحقیقت کنترل یک دختر که از بین چند گزینه مجبور است یک گزینه را انتخاب کند، باز هم ساخته و پرداخته نویسنده است. با این توصیف، این دخترک از یک دختر بی پناه ذره ذره در طی سری​های بازی، به یک دختر نوجوان که به خودش متکی است تبدیل می​شود. گریه می​کند، شوخی می​کند ولی در بین کلی زامبی قرار گرفته و باید بکشد. درحقیقت، کلمنتین، شخصیتی تکامل یافته و ماحصل اتفاقات در طی سری​ بازی مردگان متحرک است.

 

Alyx Vance-Half Life

الکس ونس، کسی است که مادرش را در یک واقعه از دست داده است.(چقدر تکراری نه؟!) او در کنار مردی به نام دکتر فریمن با دشمنان مبارزه می​کند. دارای مهارت‌های جسمانی برای مبارزه با دشمن و بالارفتن از دیوار است. دختری باهوش که می​تواند با هک سیستم‌ها از آن‌ها استفاده کند و از سیستم‌های هوشمند امنیتی عبور کند. چهره او، بطوری طراحی و کار شده که احساسات متفاوت را به مخاطب نشان می​دهد. خنده شادی ناراحتی و غیره. به همین دلیل حس ترس او درمواقع مختلف دیده می‌شود که او سعی می​کند با کنترل خودش، بر اوضاع فائق بیاید. در عین حال یک فرد بامزه است و در هنگام جنگ هم یک جنگجوی خوب. او یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های بازی ویدئویی است.

شاید بتوان در واقعیت او را یک زن مناسب برای همسرگزینی انتخاب کرد! نوع شخصیت او به این‌گونه طراحی شده که در موقعیت‌های مختلف با کاراکتر صحبت می​کند و در مواقع جنگ می​جنگد و مشکلات را برطرف می​کند. یک شخصیت همراه که شاید شبیه سریال​های کره​ای، صمیمی، شوخ و ماهر است. در واقعیت، اما همچین شخصیتی، بهتر است همسر آدم باشد تا یک فرد غریبه!

Aurora-Child of Light

یک زندگی خوب در یک قصر پادشاهی. دختری که شاد و خوشحال است اما ناگهان با فوت مادرش، و بعد از ازدواج مجدد پدر با نامادری سنگدل به دختری غمگین مبدل می​شود. دختر مهربان روز به روز ضعیف‌تر و ناتوان‌تر می‌شود و درنهایت بخاطر آزار ملکه جدید، از ضعف به خواب عمیقی فرو می​رود. اما در دنیای دیگری بیدار می‌شود لموریا. اورورا برای اینکه به دنیای خودش، پیش پدرش برگردد، باید اجسام به سرقت رفته از دنیای لموریا، یعنی خورشید(احتمالا گرمای زندگی سابق او) و ماه (زیبایی و آرامش زندگی سابق او) و ستارگان (لحظات زیبای زندگی سابق او) را برگرداند. سپس به اورورا دو بال زیبا داده می‌شود که می‌تواند با آن پرواز کند. این دختر کوچک با دلی بی کینه، اما رویی پریشان با شمشیر می‌رود تا آن اجسام روشنایی را بازپس بگیرد و ملکه تاریکی را شکست بدهد. همراه او اینیکولوس یک موجود نورانی و یا به قول اورورا کرم شب تاب است که در طول بازی به اورورا کمک‌های اساسی می​کند. شخصیت‌پردازی بازی، بسیار خوب انجام شده و شخصیت​های موجود در بازی بیادماندنی هستند. طرح هنری و شاعرانه و کتابی بازی، آن را یکی از خاطره انگیزترین بازی‌هایی کرده که از آن نام می​برند. شخصیت اورورا، کودکان معصومی را به تصویر می​کشد که به​هردلیلی احساساتشان لکه​دار شده​است.

دیدگاه کاربران

دیدگاه شما

نویسنده: صابر سبحانی

صابر سبحانی
  • تعداد مطالب ارسالی: 4

تبلیغات