نویسنده: ذبیح موسویان
روانشناس بالینی کودک و نوجوان
بازیبان – شماره یازدهم/ بهمن۹۸
@bazibaan
در اینجا قصد داریم با ارائه راهکاری به بهبود رابطه والدین با نوجوان بپردازیم. این راهکار، کمک گرفتن از بازیهای دیجیتال است. بازیهای دیجیتال؟!!! بله… عجیب است! چون بسیاری از ما بازیهای دیجیتال را عامل دوری از نوجوان خود می دانیم. والدین عصر ما در یک پارادوکس تربیتی گرفتار شدهاند.
ما دنیای صفحات مجازی و بازیهای دیجیتال را عامل دوری و عدم درک متقابل فرزندان خود میدانیم. و از همین دنیای مجازی به دنبال استخراج اطلاعاتی هستیم که به ما یاد دهد چگونه به فرزندانمان نزدیک شویم. از روزگار بیدغدغه و صمیمی گذشته صحبت میکنیم و ناراحت از اینکه عصر ارتباطات روابط انسانی را کمرنگ کرده ولی ساعتها به تماشای تصاویر و کلیپهای نوستالژی آن روزگار، در همین دنیای مجازی مینشینیم.
شاید این سوال مطرح شود که: ما هم نوجوان بودیم. پس چرا ما اینطور نبودیم؟ قصد ورود به مسائل جامعهشناسی را نداریم ولی فقط این را بدانیم که مطالعات نشان میدهند، هرچقدر زندگی اجتماعی پیچیدهتر میشود سن نوجوانی بالاتر میرود. تا قبل از این، اعتقاد نظریه پردازان روانشناسی بر این بود که دوران نوجوانی در حدود ۱۸ سالگی به پایان میرسد. اما امروزه باور بر این است که شاید دوران نوجوانی مرزهای ۲۵ سالگی را نیز رد کرده باشد. افزایش سن ازدواج، تغییر کیفیت سطح زندگی و فرزند سالاری فقط چند عامل از این تغییر هستند. ابتدا برای این که به درک بهتری از حالات روانی نوجوان برسیم به بررسی تعدادی از تغییرات این دوره اشاره میکنیم و در مییابیم که کدامیک از حالات و رفتارهای نوجوانان میتوانند طبیعی باشد:
در طول مدتی کوتاه فیزیک بدن او شبیه بزرگسالان شده است.
طوفانی از ترشح هورمونهای رشد جنسی و جسمی در او به پا شده است.
و مهمتر از همه ساختار مغز او به نحوی است که باعث میشود توانایی تصمیمگیری درست را نداشته باشد.
چگونه؟ حال خواهیم دانست. مدیریت عواطف و هیجانات بر عهده قسمتی از مغز است به نام « لمبیک» که البته فعالیتهای بخش «لمبیک» نه تنها مهم، بلکه حیاتی است. تمام انگیزهها، یادگیری و حافظه ما مربوط به این بخش است. در مقابل بخش «کورتکس مغز» مسئول خودآگاهی، خود کنترلی، برنامهریزی ،پرهیز از رفتارهای پرخطر، و تصمیمگیری در کارهای دشوار است. به طور خلاصه مسئولیت خطرپذیری و هیجان با دستگاه «لمبیک» و مسئولیت تشخیص خوب از بد با «کورتکس مغز»است. حال سوال این است که چرا فعالیت کورتکس مغز نوجوان در بعضی مواقع عملکرد خوبی ندارد؟ پاسخ کوتاه این است که بخش «کورتکس مغز» دوران تکامل خود را سپری میکند، در حالی که اجزا سیستم «لمبیک» صاحبخانه قدیمی مغز هستند.
موضوع وقتی جالبتر میشود که بدانیم مغز نوجوان ما در هنگام خطر کردن، با ترشح دوپامین احساس رضایت و پاداش میگیرد و به مرور مغز به این پاداش اعتیاد پیدا میکند و میل به تکرار آن را دارد. این دانش «خو گیری مغز به هیجان» است. عاملی که سازندگان بازیهای دیجیتال، برای بقای خود از آن استفاده میکنند. از زمانی که کودک به شناخت میرسد و در تمام طول دوران کودکی، برای تجربه بسیاری از چیزهایی که مناسب سن او نبوده است، بارها و سالها این پاسخ را از والدین شنیده است:
وقتی بزرگ شدی…
بله؛ حالا او بزرگ شده است و قدرت و آزادی میخواهد. برای لحظاتی چالشهای یک هفته اخیر با نوجوان خود را مرور کنید. ببینید چه تعدادی از این چالشها به خاطر کسب قدرت و رسیدن به آزادی و خودمختاری بوده که او طلب میکرده است؟ وقتی تصمیمگیری و حق انتخاب از او گرفته شود خشمگین میشود. یا به صورت پرخاشگری بروز میدهد و یا منفعلانه سکوت و قهر میکند. نوجوان جسم خود، افکار خود و خویشتن خود را برای مدتی به مانند رازی از والدین خود دور میکند چرا که قصد دارد خود را پس از مدتی همتای آنها معرفی کند. با خواندن مطالب بالا شاید این چند سطر توضیح خوبی برای حال و هوای دوران نوجوانی باشد.
دوره نوجوانی با هدف فطری کسب هویت و به پشتوانه نیروهای غریزی شروع میشود. این نیروها باعث ورود به چالشهای گوناگون میگردد. سرعت دریافت اطلاعات و پردازش مغز، بالا میرود. قسمتی از مغز کارکرد منطقی خود را از دست میدهد و در هر مسیری که قدم بگذارد مغز با سیستم پاداشدهی به آن روند خو میکند. و در پایان نوجوانی همه چیز آرام میشود. مغز شروع به تجزیه و تحلیل این راه پر پیچ و خم میکند و کسب هویت آغاز میگردد. پس طبیعی است اگر اطلاعات ورودی و تجربهها و یادگیری با راهنمایی درست صورت گرفته باشد کسب هویت مطلوب نیز حاصل آن خواهد بود. از آنجا که قصد ما بهبود رابطه والدین و نوجوان با کمک بازیهای دیجیتال بود پس بیایید با مثالی از بازی شرایط درک نوجوان را ملموستر کنیم. بازی خاطرهانگیزDriver را به خاطر بیاورید در ابتدای بازی به شما آموزش حرکت دادن ماشین بدون برخورد با موانع، پارک کردن، دستی کشیدن و… را آموزش میداد. آموزش مهارتهای زندگی به کودکان نوپا نیز این گونه است. گامبهگام، آرام و با جزئیات فراوان. ولی در دنیای بعد از بلوغ اینگونه نیست. نوجوان ناگهان وارد مسابقه رالی میشود.
۳…
۲…
۱…
Go…
اون یهو پشت فرمون میشینه، کپسولهای نیترو روشن، پدال گاز تا ته…
هیجان، سرعت، خطر، هوشیاری به اوج میرسه (کارکرد لمبیک مغز را به خاطر بیاورید)
سرعت به حدی زیاده که فرصت تحلیل و تصمیم گیری درست نیست (کارکرد کورتکس مغز را به خاطر بیاورید)
خیلی از مواقع او خودش نمیخواهد که با سرعت برود ولی چارهای نیست، هورمونهای رشد و جنسی مثل نیترو کار خودشان را میکنند. شما در بهترین حالت ممکن، سعادت این را خواهید داشت که به عنوان نقشهخوان در کنار او بنشینید. وظیفه یک نقشهخوان چیست؟ شما نمیتوانید به او بگویید: «عزیزم راهنما بزن، آروم بیا بغل تا من برای شما درباره مسیرهای پیشنهادی و همچنین موانع احتمالی که ممکن است به خودرو شما آسیب جبران ناپذیری وارد کند، صحبت کنم!!!» ماهیت ماشین رالی اینگونه است. به عبارتی میبایست این گونه باشد. این دوران، دوران «طلایی» زندگی است. ماشین با آخرین سرعت در حال حرکت است و بهترین کار شما این است که خونسردی خودتان را حفظ کنید. او اگر ترس و اضطراب شما را ببیند اوضاع بدتر میشود. یک نقشهخوان خوب فقط در زمان و مکان مناسب، کوتاه و مختصر، راهنمایی میکند. در بعضی مواقع ممکن است از جاده منحرف شده و در گل، گیر کند. در این زمان اگر به حال خودش رها شود ممکن است ببینید که دوست دارد، ساعتها اندوهگین و افسرده آنجا بماند و حرکت نکند. یک همراه خوب کمک خواهد کرد که دوباره در مسیر قرار بگیرد.
یالا…
پاشو راه بیفت…
بدترین حالتی که ممکن است رخ دهد این است که نوجوان، ما را به عنوان نقشهخوان نپذیرد. در این حالت او یا ادامه مسیر را تنها خواهد رفت یا نقشهخوان دیگری برای خود انتخاب میکند…
حالا راهکار عملی و گام به گام:
در ابتدا به سلامت رابطه خود با نوجوانتان فکر کنید. از عدد صفر تا صد نمرهای به این رابطه بدهید.
عدد و تاریخ را ثبت کنید.
در پایان این دوره مجدداً به رابطه خودتان نمره دهید.
زمان و تعداد جلسات پیشنهادی به صورت حداقلی بوده و نبایست کمتر از آن انجام شود.
حداقل به مدت ۴ هفته
هر هفته حداقل سه جلسه
و هر جلسه حداقل نیم ساعت
اگر اختصاص این مقدار زمان برای شما زیاد است کافی است به این سوال جواب دهید:
چه مقدار از زمان روزانهتان درمحل کار و یا منزل یا هنگام خواب، اختصاص به نگرانی شما بابت نوجوانتان دارد؟
برگردیم به برنامهریزی. با او صحبت کنید و به او پیشنهاد دهید که میخواهید با او «بازی دیجیتال» انجام بدهید.
اگر در منزل شما این نوع گفتمان مرسوم نیست نگران نباشید. میتوانید از جملههایی مشابه این استفاده کنید:
در هنگامی که او مشغول بازی است به او بگویید: (به منم یاد بده تا بازی کنم…)
مراقب لحن خود باشید. فرزند شما به راحتی تصنعی بودن کلام شما را میفهمد.
در ابتدا با یکدیگر این قوانین را وضع کنید:
#از قبل به او بگویید چه روزهایی از هفته، چه ساعتی و هر جلسه چند دقیقه بازی خواهید کرد.
#از او بخواهید بازی را به طریقی زمانبندی کند که در زمان مقرر تمام شود. (او خودش میداند چه کار کند)
#از او بخواهید که پایان زمان را خودش اعلام کند.
#حق انتخاب نوع بازی با اوست مگر اینکه او این حق را به شما بدهد. (البته با لحاظ نظام ردهبندی سنی)
به هیچ عنوان خطاهای زیر را مرتکب نشوید:
#در هنگام بازی به هیچ عنوان نصیحت نکنید، سرزنش نکنید، آموزش زندگی ندهید.
#از مضرات بازی دیجیتال و یا نوع بازی که انجام میدهد ایراد نگیرید. نگویید این نوع بازی به بنیاد خانواده و جامعه و کشور و انسانیت و کائنات و هستی آسیب وارد میکند.
#اگر در هنگام بازی به شخصیتهای بازی حرف ناسزایی گفت با او برخورد نکنید (تشویق هم نکنید)
#از تلفن همراه استفاده نکنید. گوشی همراه خود را دور از خودتان و در حالت بیصدا قرار دهید.
#اگر در طول روز برای مسائل روزمره با او مشاجره کردید به او نگویید: بازی تعطیل… و در هر شرایطی به برنامهریزی خودتان پایبند باشید.
#جلسات بازی دو نفره خود را اهرم فشاری نکنید برای درس خواندن یا نخواندن، دیر آمدن, تنها در خانه ماندن و یا تمامی کارهایی که فکر میکنید از او سر میزند و مورد پسند شما نیست.
#جلسات را لغو نکنید که بعد به او بگویید: دفعه بعد دو برابر بازی میکنیم.
#تمامی کارهای خود را طوری برنامه ریزی کنید که در همان ساعت مقرر با او، پای سیستم نشسته باشید (استثناها را از قبل با او هماهنگ کنید)
اگر نوع بازی که او انتخاب کرده، مورد علاقه شما نیست و یا اصلاً بازیهای دیجیتال مورد علاقه شما نیست؛ برای لحظاتی چشمان خود را ببندید و سه نفس عمیق بکشید.
مفهوم جملات زیر را با خود مرور کنید:
تمامی هستی این فرصت را به من داده است که با بدنی سالم بتوانم با فرزندم برای دقایقی باشم. در ثانیههای این حضور من با او، هیچ مشکلی وجود ندارد. تمامی مشکلات مربوط به افکار گذشته و یا آینده است. به حضور خود در این لحظه فکر کنید. حتی به شور و شوق فرزندتان که به خاطر بازی با شما خوشحال است فکر نکنید. فقط با تمام وجود در این لحظه باشید از این حضور در لحظه حال، لذت ببرید.
به آرامی تمام اتفاقات خوب رخ خواهد داد.
شما نقشهخوانِ خوبی خواهید شد…