بازیهای دخترانه، فرصت یا تهدید؟!
آسیب شناسی داستانِ بازیهای دخترانه
نویسنده: ماهمنیر داستانپور
بازیبان – شماره هفتم و هشتم/ آذر و دی ۹۷
@bazibaan
دختر ! شما او را چگونه میبینید ؟ از او چه میدانید ؟ برای شناخت مناسب او بیشتر دربارهی کدام جنبهی وجودیش توجه میکنید ؟ به هویت انسانی یا شکل ظاهریش ؟ به زیبایی ، لطافت و شکنندگی بیشتری که نسبت به جنس مخالفش دارد یا صبوری ، هوش و مقاومت بالاترش در برابر پسران ؟ این نه به آن معناست که پسران ما از هوش کمتری برخوردارند ؛ اما در برخی موارد دختران قدرت تحلیل و ریزبینی بهتری دارند.
بسیار خوب ؛ حالا بیایید یکبار با توجه به این تواناییها ، بازیهایی که برای آنها طراحی شده را از نظر بگذرانیم . انواع و اقسام گیمهای پر زرق و برقی که طبیعتاً با روحیهی زیبایی دوست آنها سازگار است و دختران براساس طبیعت ساختاری و روحیشان ، به آن جلب میشوند.
اما این بازیها برای دختران چه داستانهایی را روایت میکنند؟ اصلاً چرا این بازیها برای دختران ساخته میشود و چه قصدی از بیان این داستانها در قالب بازیهای رایانهای برای دختران وجود دارد ؟ این همان سوال مهمیست که از ابتدای کلام سعی دارم شما را به پرسیدن آن ترغیب کنم . قصهی این گیمهای نه چندان مهیج، اما پر زرق و برق و رنگارنگ چیست و از کجا نشأت میگیرد . شاید لازم باشد برای تقریب ذهن شما به چند گیم موبایلی خوش ساخت اشاره کنم . مثلاً چند بازی که توسط گوگل پلی ارائه شده و هر کدام توانستهاند امتیاز بالایی برای خود از میان مخاطبین داخلی و خارجی ، کسب کنند را نام میبرم . گیم هایی از قبیل fashion fantasy ، Gymnastics Queen و Delicious Emilys Miracle of Life که ممکن است هر یک از ما، حتی یکبار به خاطر دیزاین زیبا و گرافیک بالایی که دارند ؛ امتحانشان کرده باشیم. اینها و حتی نمونههای ایرانیشان که متأسفانه بدون توجه به تأثیراتی که ممکن است روی مخاطب بگذارند؛ ساخته و منتشر شده ، چه داستانی را برای کودک ما تعریف میکنند ؟ ماجرای دختری که تصمیم گرفته از خودش عروسکی زیبا بسازد که حسادت تمام زنان پیرامون خود را برانگیزد ؟ ضمناً نباید مسئله تأثیرگذاری روی مردان را نیز از یاد ببریم که یکی از مهمترین اهداف این بازیهاست! ساخت و ارائه موجودی به جامعه که چیزی جز ظاهر فریبندهاش ندارد . یا نه، قصهی ژیمیناستی که باید روی تشک، مانند افسونگری اغواگر حاضر شده و به همین سبب لازم است لباسهایی برای خود انتخاب کند و به نوعی چهرهاش را آرایش کند؛ که بیش از هر چیز دیگر اندام جذاب و زیبایی ظاهریش را در چشم مخاطبین نمایش دهد. حتی حرکاتی که انتخاب و اجرا میکند ؛ باید با پوشش مجذوب کننده و زیبایی فریبندهاش توازن داشته باشد. اما نوع دیگری از این بازیها هم وجود دارد؛ زنی که مهمترین وظیفهاش کسب درآمد است. گرچه فرزند کوچکی در خانه دارد؛ اما مسئولیت مادری را کنار گذاشته و ترجیح میدهد؛ عصبانیت و بدخلقی مشتریان کم صبر را به جان خریده و از آنها سکه دریافت کند .
نمی دانم چیزی دربارهی نمایشنامه ی خانهی عروسک شنیدهاید یا نه؟ داستان نورا، زنی زیبا ، ظاهراً نادان و بوالهوس که میتواند به راحتی ولخرجی کند و هر چه میخواهد برای خود بخرد. زنی که نه پدر و نه همسرش، جز اینکه موجود فریبندهای باشد؛ توقع دیگری از او ندارند! هیچ کدام از آنها نمیخواهند نورا عقل و درایت داشته باشد؛ یا در امور مهم زندگی دخالت کند تنها باید زیبا باشد و بس !
لطفاً یکبار دیگر به عباراتی که در تعریف نورا بیان کردم توجه کنید؛ او زیبا ، نادان و بوالهوس است. به نظر شما این تصویری از زنان داستانهای گیمهای دخترانه نیست؟ حتماً شما هم مثل من به این نتیجه رسیدهاید که بازیهایی که امروزه در جهان برای دختران طراحی میشود ؛ قصد دارد او را به ظاهربینی و ظاهرسازی تشویق کند؟ رفتاری که نورا در خانهی عروسک؛ آن را موجب بدبختی خود میاند و از دیدگاه پدر و شوهرش که او را جوجهی کاکلی میخواند ؛ خسته شده! ایبسون در نمایشنامهی خانهی عروسک میخواهد این نوع نگاه را به دختران نکوهش کند. دیدگاه غلطی که دنیای امروز آن را رفته رفته توسط چنین بازیها و داستانهای مجاب کنندهی آنها به صورت ارزش در میآورد.
قصهها، قصهها، قصهها! بدون اینکه خودمان متوجه شویم؛ میتوانند تأثیر بسزایی در زندگی ما داشته باشند و چه اسلحهای کشندهتر از یک بازی زیبا که میتواند با داستان مسحور کنندهی خود، و با بردن ما به عالم رؤیا، قدرت تفکرمان را سلب کرده و قصد و هدف خود را اجرا کند.
ولی اگر قرار باشد به جای این دست بازیها که نه تنها سودی برای دخترانمان ندارند و ضررهای بسیاری به او میزنند؛ گیمهایی ایرانی برای فرزندانمان طراحی کنیم؛ چه موضوعاتی را میتوانیم پیشنهاد دهیم؟ بازینامهنویسان ما با استفاده از کدام دستمایه، قادر خواهند بود نمونههای بهتری به دختران ایران ارائه دهند؟ کمی فکر کنید. شاید با نگاهی موشکافانه در اطرافمان، هزاران قصهی جذاب بیابیم؛ که قدرت پرورش شایستهی عزیزانمان را داشته باشد. دخترانی که مادران ایران زمین خواهند بود و باید جامعه ساز باشند. برای نمونه چند زن را مثال میزنم که بخشی از زندگی آنها میتواند بهانهی ساخت و قصهی بازیهای دخترانه باشد. مانند مهمترین پهلوان زن ایرانی در شاهنامه، گردآفرید که با زیرکی، جان تمامی مردم شهرش را از گزند تورانیان نجات داد، بدون آنکه کوچکترین آسیبی به آنها برسد.
اما در تاریخ و ادبیات معاصرمان هم کم نیستند زنانی که داستان زندگیشان میتواند دستمایهی بازیهای هیجان انگیز و پرماجرای دختران باشد. به طور مثال، زهرا حسینی، قهرمان کتاب دا، که سختیهای زندگی پرمخاطرهاش در سالهای جنگ به نثر درآمده و بسیار مورد توجه قرار گرفته است. همین طور ماجرای سیده طاهره هاشمی که سه سال پس از انقلاب، در حالی که تنها یک دختر نوجوان بود؛ توسط منافقین کشته شد. همچنین نرگس حیدرپور که در جریان اشغال قصر شیرین حضور داشته و بسیاری دیگر از زنان نامدار ایرانی که میتوانند قهرمان بازیهای دخترانهی ما باشند و مهمتر از آن، باعث رشد و بالندگی عزیزانمان شوند.
در آخر دوباره اشاره میکنم به این امر مهم، که داستانها میتوانند؛ تیغ برندهای باشند؛ طراحی شده برای اینکه در قالب یک بازی دخترانه، به جراحی روح جامعهسازان و تربیتکنندگان فرزندانمان بپردازند. پس بهتر است طراحان بازیهای رایانهای و همین طور بازینامه نویسان، بیشتر دربارهی اینکه چه داستانی را به عنوان محتوا، در گیمهای خود میگنجانند؛ فکر کنند و با تحقیقات بیشتر و در نظر گرفتن تأثیراتی که ممکن است روی مخاطب خود بگذارند؛ قصههای جذاب، اما سودمندی را مطابق با فرهنگ، ادبیات و رسوم ایرانی، دستمایهی ساخت بازیهای دخترانه قرار دهند. داستانهایی که از مهمترین عناصر جامعهی ما، فرصت بسازد؛ نه تهدیدی برای نابودی ایران.