A Plague Tale: Innocence
- 1886 ارسال شده توسط حسین نیک کامی
- بدون نظر
تقابل معصومیت با خشونت
نویسنده: حسین نیککامی
بازیبان – شماره دوازدهم/ فروردین۹۹
@bazibaan
این بازی گوهری است که سر و صدای زیادی نداشت اما همه چیزش درست سر جای خودش قرار دارد. گرافیک هنری دلنشین، گیم پلی با حال و هوای تازه و خاص خودش و روند داستانی نه چندان کوتاه که آدم را با خودش به دل جهان بازی میبرد.
این داستان روایت معصومیت یک خواهر و برادر در مقابل دنیای خشنی است که دچار مصیبت شده است. این بلا، پدیدار شدن جریانی از موشهای وحشی عجیبی است که روز به روز در حال گسترش پیدا کردن هستند. موشهایی که هیچ رحمی به موجودات زنده ندارند و چیزی جز آتش و نور سد راهشان نیست. البته که انسانها نیز همیشه میتوانند تهدیدی قویتر باشند. شما منجی بشریت نیستید، بلکه نقش یک دختر نوجوانی را بر عهده دارید که تا نهایت توانش میخواهد از خانواده و برادر کوچکش محافظت کند. شخصیتها به دور از کلیشهها رشد میکنند، به همدیگر شناخت پیدا میکنند و در حالی که کم سن و سال هستند دارای قدرتهای ماورایی نیستند. با وجود ناتوانیشان باید بر چالشها پیروز شوند و زنده بمانند. در حالی که با یک اشتباه به راحتی ممکن است با یک ضربه بمیرند. به همین دلیل مخفیکاری بازی به شدت اهمیت دارد. از طرف دیگر تنها سلاح شما قلاب سنگ است. قلابی که به مرور تقویتش میکنید. در مقابل انواع انسانهای دشمن، موشها و معماهای محیطی نیز باید از سنگهای مختلفی استفاده کنید. این سلاح هم تجربهی متفاوتی نسبت به سایر سلاحهای معمول است و هم اینکه کُندی آن همیشه بار ضعف شما را افزایش میدهد.
از همه چیز مهمتر صداگذاری فوقالعاده بازی است. صداگذاری کاملاً طبیعی و احساسی شخصیتها، محیط، تخریبها، ضربهها و عکسالعملها به شدت آدم را جذب میکند. پرتاب سنگ از قلاب و صدای آن در هوا و لحظه برخورد به هدف، فریادها و نالههای شخصیتها، صدای هجوم جمعیت موشها به یک سمت، موسیقی بازی و هزاران ریزهکاری صوتی دیگری که نقش صداگذاری در فضاسازی بازی را بسیار بالا بردهاند. شخصیتهای اصلی بازی احساسات متناسب با هر اتفاق را به درستی نشان میدهند و در صدایشان ترس، محبت، شک و شجاعت کامل قابل درک هست. تمامی این نکات از جنبههای مختلف داستانی، هنری و گیمپلی کمک میکنند تا یک فضاسازی خاصی شکل گیرد و بیشتر و بیشتر احساس کنید که چقدر دنیای بیرحمی را انسانها با جنگ برای یکدیگر به وجود میآورند.
داستان بازی خیلی انتخابمحور نیست و در کل خطی پیش میرود، ولی شما را در موقعیتهایی قرار میدهد که شاید حتی متوجه نشوید که عکسالعمل شما حاصل انتخاب شما بوده و نه جبر بازی. تقابل معصومیت با خشونت، انسانیت با وحشیگری، فداکاری با خیانت. آیا شما برای زنده ماندن خودتان تبدیل به یک قاتل بیرحم میشوید؟ یا با وجود ظلمهای دیگران سعی میکنید جان انسانهایی که به دنبال جان شما هستند را تا جای ممکن نجات دهید و بهایش را نیز بدهید؟ اگر دقت کنید بعضی لحظهها دقیقاً جایگاهِ انتخاب میشوند. در مسیری با تنها یک راه خروج، آیا در حالی که نالههای سرباز زخمی را میشنوید کاری میکنید تا او توسط موشها کشته شود و مسیر برای شما باز شود و یا جانتان را به خطر میاندازید تا شاید راه نجاتی برای او وجود داشته باشد؟ آیا ممکن نیست بر خلاف حرفش بعد از نجاتش از پشت خنجر بزند و سایرین را برای کشتن شما خبر کند؟ مجبورید او را بکشید یا حاضرید در این دنیای خشن رحم داشته باشید؟
این بازی یک روایت زیبا با پستی و بلندیهای کاملاً قابل درک است. داستان در این فضاسازی قوی، خشن و شرایط نابرابر قدرت، تلاش یک دختر نوجوان برای رشد، تعامل و همکاری با دیگران و بهتر شدن در حفاظت از برادرش را روایت میکند و شخصیتها نشان میدهند عشق به خانواده و تسلیم نشدن برای آنها از قویترین نیروها است.
دیدگاه کاربران